یکی از راههای رایج در فهم متون مقدّس، بهره¬گیری از لغت¬نامه است. آن¬چه لغتنامهها برای مخاطبان روشن میکنند، معنای ریشه، مشتقّات و کاربریهاست. چیزی که لغت¬نامهها متکفّل آن نیستند، تبیین مراد جدّی متکلّم است؛ به همین دلیل از مصطلحاتی چون «یُقالُ کَذا وَ کَذا» استفاده می¬کنند. این مشکل برای مخاطب امروزین که از زمان صدور متون مقدّس، فاصلۀ زیادی گرفته، بیشتر می¬شود. برای حلّ این مشکل می¬توان به قواعد زبانی پناه برد. یکی از این قواعد، سیاق است. دانشمندان اصول، تفسیر و علوم قرآن از این قاعده برای فهم کلام مخاطب سود بردهاند. تاکنون نوشتارهای مختلفی به کاربری سیاق، توجّه کرده و نوشتار حاضر با تأکید بر روش تطبیقی، قواعد سیاقی را بر ریشۀ «کتب» در نهج البلاغه پیاده می¬کند. تبیین سیاق متّصل و اهمّیت آن و بررسی نقش سیاق متّصل در فهم معنای «کتب» در نهج البلاغه با روش آمارگیری عددی، بخش¬های این مقاله را شکل می¬دهد.
|